معنی بسیار تند و تیز
لغت نامه دهخدا
تند و تیز. [ت ُ دُ] (ص مرکب، از اتباع) تندتیز. (ناظم الاطباء). پرشتاب. سریع و پرحدت:
که تند و تیز به دل بردن من آمده ای
شتاب چیست به آتش گرفتن آمده ای.
ابراهیم ادهم (ازآنندراج) (بهار عجم).
رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود.
حل جدول
برقآسا
برق آسا
تند و تیز
حاد، پر شتاب، سریع، پر حدت
حاد
کرمند
کَرمَند
تج
اسب تند و تیز
سیس
فرهنگ فارسی هوشیار
شتابان و خشمناک پر شتاب و سریع
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
ماده مقلصه، متحمس
فارسی به ایتالیایی
piccante
واژه پیشنهادی
کرمند
معادل ابجد
1150